سیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهامسیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهام، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

قاصدک دوست داشتنی من رهام

فدایی های شهید شش ماهه کربلا

  گل مامان بهت قول داده بودم بازم از محرم برات بگم . عزاداری در ده روز اول این ماه خیلی سفارش شده و هر کدوم از این روزها رو به یکی از شهدای کربلا اختصاص داده اند و براشون عزاداری می کنند . دیروز (جمعه ) روز مخصوص کوچکترین شهید کربلا یعنی حضرت علی اصغر (ع)  بود . حضرت علی اصغر (ع) پسر حضرت امام حسین (ع) ، در زمان حادثه کربلا شش ماهه بوده و به صورت خیلی دلخراش و دردناکی به شهادت رسیده است  . در روزی که مختص حضرت علی اصغر(ع) است ، مادران لباسی که بهش میگن لباس سقایی تن بچه کوچولوهاشون می کنند و یک جایی جمع شده و به یاد شهید شش ماهه کربلا عزاداری می کنند .و در واقع بچه هاشون رو برای حضرت علی اصغر (ع) فدایی م...
12 آذر 1390

محرم ماهی به وسعت اقیانوس و لطافت عشق

  عزیز مامان ! می دونی ماه محرم شده ؟؟؟!!!! امروز اولین روز ماه محرمه، محرم اولین ماه قمری است .  در این ماه عزیز اتفاقات خیلی زیاد و غم انگیزی افتاده که مهمترین اونها واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) است . امام حسین (ع) امام سوم ما شیعیان و نوه عزیز پیامبر دوست داشتنی مونه .   با اینکه سالهای خیلی طولانی از اتقاق غم انگیز عاشورا می گذره داغ اون ماجرای تلخ هنوز رو دلهای ماست و دوست نداریم فراموشش  کنیم . ما با این داغ الفتی دیرینه داریم و لذت می بریم این احساس رو به بچه هامون منتقل کنیم ! قاصدکم منو پدر هم دوست داریم تو امام حسین (ع )رو بشناسی و عاشقش  باشی .   علاوه بر آدمها ...
6 آذر 1390

احساس امروز مامان

سلام بهار زندگیم ! امروز یه روز زیبا و آفتابیه ! مامان امروز یه عالمه احساس خوشبختی می کنه !                                       از این احساس مامان خوشحالی می دونم                         دیروز چون زیاد سر حال نبودم ( دلیلش رو بهت گفتم ) رفتم برای خودم جایزه خریدم ( این عادت منو مامان کلوچه عسلی بود ، به هر بهانه ای می رفتیم ...
2 آذر 1390

رعد و برق

سلام مامان امروز کلافه و خسته است  ! دیشب هوا به شدت بارانی بود و رعد و برق عجیبی می زد ( وقتی بین ابرها برخورد و اصطکاک بوجود میاد یک صدای بلند همراه با نور شدید ایجاد میشه که بهش می گن رعد و برق )                                                       چون تنها بودم این صداها خیلی اذیتم می کرد . آپارتمان ما در طبقه سوم قرار گرفته به ...
1 آذر 1390

عرشیا

گل خوشبوی مامان ! امروز می خوام با یه پسر نازنین آشنات کنم . خیلی وقته می خواستم اینکارو بکنم ولی از اونجایی که این پسر تو دلم یه جای مخصوص داره برای معرفیش به تو دنبال یه زمان مخصوص بودم ولی دیگه طاقت نیاوردم . این پسر عزیز اسمش عرشیاست ( عرشیا یعنی متولد شده در عرش الهی ) و به تعبیر ما یعنی پسر آسمونی ! قرار بود اسمش هیدارا باشه ( منجی ) ولی پدر بزرگش راضی نشد و بابای عرشیا هم بخاطر پدرش تصمیمش عوض شد و اسم این کودک زیبا شد عرشیا .  عرشیا پسر خواهر منه ، یعنی پسر خاله تو . اون ١٥ اسفند ماه سال ١٣٨٦ به دنیای ما پا گذاشت و الان سه سال و هشت ماه و ١٤ روز از تولدش می گذره .      ...
29 آبان 1390

خدایا بخاطر باران ترا سپاس

بهانه زندگی مامان خوبی ؟!! امروز یکی از روزهای قشنگ خداست . یه روز پاییزی که باز آسمون زندگیمون یه عالمه بارونیه ! هوا لطیف و رویایی شده !! یه عالمه برگ از درختها ریخته روی زمین . دیدن برگهای پاییزی کلی به آدم انرژی می ده  وقتی پا روی برگها می گذاریم صدای خش خش اونها مثل آواز زیبای یه مادر مهربون دلنوازه !          ...
29 آبان 1390

دوباره عید همه مبارک

عزیز مامان بازم عیدت مبارک باشه ! می بینی این ماه چقدر عید داشتیم ! به این ماه قشنگ می گن ذی حجه . فردا روز عید غدیره . یعنی روزیه که به دستور خدای مهربون ، پیامبر عزیز ما یه جانشین برای خودش انتخاب کرد . اسم جانشین لایق پیامبر علی بود که ما بهش می گیم حضرت علی ( ع ) . اون اولین امام ماست و برای اینکه خداوند مسلمان بودنمون رو قبول کنه باید حضرت علی رو خیلی دوست بداریم و پیرو راهش باشیم.       حضرت علی (ع) به کتاب            نوشته که اسمش نهج البلاغه است و بعد از قرآن  که کتاب آسمانی ما مسلمانهاست اون کاملترین کتاب دینی ماست .   ...
23 آبان 1390

گوله گوله برف میاد

سوره نور ايه ۴۳ آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مى‏راند، سپس ميان آنها پيوند مى‏دهد، و بعد آن را متراكم مى‏سازد؟! در اين حال، دانه‏هاى باران را مى‏بينى كه از لابه‏لاى آن خارج مى‏شود; و از آسمان -از كوه‏هايى كه در آن است (ابرهايى كه همچون كوه‏ها انباشته شده‏اند)- دانه‏هاى تگرگ نازل مى‏كند، و هر كس را بخواهد بوسيله آن زيان مى‏رساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مى‏كند; نزديك است درخشندگى برق آن (ابرها) چشمها را ببرد!                    هنوز زمستان ( عروس سپید پوش فصلها )&n...
18 آبان 1390

عید همه مبارک

قاصدکم می خوام برات یه قصه بگم، قصه مردی که هر چند اومده بود تو دنیای ما ولی دلش خیلی برای خدای مهربونش پرپر می زد و همش دلش می خواست تا خدای خوبش رو خوشحال کنه. یه روزی خدا ازش یه کار خیلی خیلی سخت خواست ، می دونی اون کار سخت چی بود عزیز مامان ؟؟؟؟!!! اون مرد باید تمام هستی خودش ، پاره تنش ، فرزند نازنینش رو قربانی می کرد !!                                           تو نمی دونی عزیزکم چقدر این کار دردناک و سخته !!&nbs...
15 آبان 1390