هفته 36 خداحافظ
تعبیر قشنگ رویاهای مامان سلام
گل مامان حالش چطوره ؟؟؟!!!
داره برای اومدن تو بغل مامان آماده میشه یا نه ؟!
فردا روز خداحافظی با هفته با هم بودنمونه
پسرکم ؛ طراوت زندگیم ! دنیای من هر روز رنگین تر از روز قبل میشه و لذت نفس کشیدن با تو به توان بینهایت رسیده !! عزیز دلم فکر کنم جات دیگه خیلی تنگ شده آخه می تونم به راحتی تشخیص بدم که داری سکسکه می کنی یا عطسه ، یا داری دست و پاهای کوچولوتو تکون می دی !! بعضی شبها که تصمیم میگیری نخوابی منم مجبور میشم پا به پای تو بیدار بمونم اما شیرینی این بیداری رو با لذت هیچ خوابی عوض نمی کنم رویای شیرین خواب و بیداری مامان !
وقتی می خوابی دلم می خواد می تونستم بیدارت کنم ؛ دلم برای شیطنت هات خیلی زود تنگ می شه
وقتی خوابی وجود مامان لبریز احساس تنهاییه !!!!!
از اول این هفته دیگه اداره نمی رم و تو خونه هستم . از این بابت خیلی خوشحالم دیگه اداره برام خسته کننده شده بود و دلم می خواست فارغ از هر دغدغه ای راجع به کار و اداره ، فقط با تو باشم .
وضعیت جسمانیم هر روز بدتر میشه و دردهای مختلفی میاد سراغم ؛ دل درد ؛ پا دردهای شدید که حتی دکترم احتمال میده خون تو رگهای پام لخته شده باشه و باید یه سونوگرامی انجام بدم تا معلوم بشه واقعا اینطور هست یا نه !؟
خیلی بی دست و پا شدم و به سختی کارهامو انجام میدم . خونمون احتیاج به نظافت داره و قراره خاله ها بیان برام تمیزش کنند
امروز خیلی دلم گرفته ؛ کمی هم گریه کردم سرویس تخت و کمدت هنوز آماده نیست و سازنده اش گفته چند روز دیگه اونها رو تحویل میده به خاطر همین کلافه و ناراحتم !
چرا بعضی ها اینقدر بد قولند یک ماهه سفارش دادیم .
پدر این روزها یه خاطر نزدیک شدن به ماه محرم خیلی سرش شلوغه ؛ با اینکه من خونه ام ولی نمی تونیم زیاد باهم باشیم البته در طول روز برای چند دقیقه هم شده بهمون سر می زنه یا اگر نتونست زنگ می زنه الهی براش بمیرم اصلا نمی تونه استراحت کنه چند روزیه حتی درست و حسابی غذا هم نمی خوره .
قبلا که بهت گفتم پدر عاشق امام حسین (ع) هستش و خودشون یه هیئت عزاداری دارند که پدر علاوه بر کارش این روزها درگیر آماده سازی هیئت برای عزاداری ماه محرمه .
اما عوضش فردا تمام روز رو سه تایی با هم هستیم پدر قول داده ما رو ببره بیرون و کلی قراره خوش بگذرونیم