عید مبعث و سومین سفر قاصدک

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ﴿۱﴾  بخوان به نام پروردگارت که آفرید

خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿۲﴾   انسان را از علق آفرید

بخوان ای محمد ؛ باران را بخوان تا طراوت را به کویر خشک بی ایمانی ببارد ، خورشید را بخوان تا دلهای سرد و افسرده از جهالت را گرمایی دل انگیز بخشد ؛ اندیشه را بخوان تا کتابهای لبریز از اشعار بی معنا و مفهوم را مچاله در زباله دان تاریخ اندازد ؛ عشق را بخوان تا بپرستد ؛ به خاک بنشیند ؛ به سجده بیفتد خالق بی همتای هستی را ! بخوان آفریدگارت را ؛ بخوان محمد ، به نام پرودگاری که ترا و تمام کائنات را از هیچ آفرید ؛ بخوان تا تمام هستی با تو همنوا شود ؛ بخوان .....

 عزیز دل مامان اینها مفهوم این آیه زیبا از نظر من بود که از طرف خداوند بر پیامبر عزیزمون نازل شد .

قاصدکم عیدت مبارک !!!

می دونی مامان جون این عید قشنگترین ؛ مهمترین و زیباترین عید ما مسلمانهاست . در این روز قشنگ که بهش می گن عید مبعث پیامبر مهربان و نازنین ما به خواست و اراده خدای مهربون به رسالت مبعوث شد و مامور شد تا بیاد و انسانهای دنیای مامان رو که خالقشون رو فراموش کرده بودند و یادشون رفته بود از کجا اومدند ، برای چی اومدند و قراره به کجا برگردند و یه جورایی در صحرای جهل و نادانی سرگردان شده بودند رو به بهشت ابدی هدایت کنه .

مامان دلش می خواد تو هم به پیامبری حضرت محمد (ص) شهادت بدی ! هر چند یقین دارم توی بهشت اینکارو کردی !!!

به هر حال مسلمان شدنت در اولین ماههای بودنت تو دل مامان مبارکت باشه نازنینم !

عید مبعث برای همه شما مامانای خوب و قاصدک های دوست داشتنی تون مبارک !!

شب عید پدر منو  تو رو برد زیارت حضرت معصومه (س) تو شهر قم . اصلا انتظار این سفر رو نداشتم . بعد از اذان مغرب حرکت کردیم و طبق معمول همیشه تو رستوران مهتاب یه شام خوشمزه خوردیم  و بعد از زیارت و دعا برای خانواده و همه دوستهای تو و خودم ، ساعت یک شب حرکت کردیم به طرف تهران و حدود ساعت دو نیم شب رسیدم خونه ،  خیلی خوش گذشت ولی من کمی خسته شدم ؛ فکر کنم دیگه توان مسافرت رفتنم کم شده !! 

این سومین سفر تو بود عزیز دلم . سومین سفر زیارتی تو ؛ قبول باشه گل مامان .