آرامگاه فردوسی
آشنایی من با آقای فردوسی
منو مامان و پدر یه نصف روز رفتیم جایی که آرامگاه فردوسی قرار داشت . همون که یه شاهنامه بی نظیر داره ( مامان می گه شاهنامه یک کتاب شعره و آقای فردوسی توی اون درباره پهلوانها و روش جنگیدن اونها صحبت کرده ) هر چند من که معنی این چیزها رو نمی فهمم مامانم همه شاهنامه رو وقتی راهنمایی بوده خونده ( خودش می گه این کتاب خیلی تو اون سن خوندنش سخت و زود بوده ولی مامانم کلا عادت داشته کتابهای بزرگونه بخونه بعضی از اونها رو به دور از چشم مامان و باباش می خونده ) .
بگذریم ؛ منظور مامان و پدر از بردن من به آرامگاه فردوسی آشنا کردن من با این شاعر بزرگ بود . آخه اونها اسم منو اگر پسر باشم از شاهنامه انتخاب کردند و مامان از دوره نامزدیشون کلی تلاش کرد تا پدرو راضی کنه که الان پدر بیشتر از مامان از اسمم خوشش میاد . اون اسم یکی از قهرمانهای شاهنامه است . اما اونها اسامی دخترانه توی شاهنامه رو دوست ندارند و یک اسم ایرانی از جای دیگه برام انتخاب کردند .
اینم عکسهای آرامگاه فردوسی
مامانم می گه این مجسمه آقای فردوسیه
نمای بیرونی مقبره
تابلوی یکی از اشعارش
و زندگی نامه
بالاخره دیروز بعد از ظهر برگشتیم تهران و قسمت نشد نماز ظهر رو تو حرم بخونیم . مامانم که موقع خداحافظی با امام رضا (ع) خیلی دلش گرفته بود ! عصر هم عمه ها یه سر اومدند خونمون تا بهمون زیارت قبول بگن .