همکار مامان
سلام مامانم
قاصدک نانازم امروز صبح تو اداره با صحنه جالبی روبرو شدم که دلم می خواد برات تعریف کنم .
صبح که رفتم دستشویی تا دستهامو بشورم متوجه شدم که یکی از همکارای خانم تو دستشویی داره حالش بهم می خوره و .....
ازش پرسیدم چرا حالت بهم خورد ؟؟ سرش رو تکون داد و یه لبخند ناز زد ؛ من فهمیدم ماجرا چیه ؟؟!!!!!!
گل من ! اون یه مامان جوون بود که یه قاصدک تازگی اومده بود تو دلش
" آخه وقتی قاصدک ها تازه میان تو دل ماماناشون , سیستم بدن مامان ها عوض می شه تا شرایط مناسب برای بزرگ شدن قاصدک ها فراهم بشه و این تغییرات اولش کمی مامانیارو اذیت می کنه اما خوشحالی بودن با قاصدک هاشون باعث می شه این چیزها براشون شیرین و قابل تحمل بشه "
بهش تبریک گفتم و کمی باهم صحبت کردیم ؛ یه خورده نگران بود که آقایون همکار بفهمن . الهی که حالش زود خوب بشه و نی نی نازش صحیح و سالم دنیا بیاد .
راستی فرشته من ! یکی از دوستهای مامان که می شناسیش برای دومین بار تو دلش یه قاصدک داره هر وقت خودش اجازه بده بهت می گم اون کیه !!!