امروز مامان
سلام عشق شیرینم
دل مامان اندازه تمام چیزهای دوست داشتنی تو دنیا برات تنگ شده !
امشب با اینکه خسته ام دلم نیومد بهت سر نزنم (دایی علی اسباب کشی داشت و مامان و پدر رفتند و بهشون کمک کردند . دایی علی یه فرشته بی همتاست وقتی بیای تو دنیای مامان می بینی . من عاشق خودش و خانوادشم )!
البته چند روزیه مامان تو دفترچه خاطراتش برات می نویسه
پدر رفته هیات ؛ آخه ایام شهادت دختر عزیز پیامبر مهربونمونه (حضرت فاطمه (س)) . صبح هم با چند تا از دوستهاش رفته بود قم ؛ حرم حضرت معمومه (س) که از بچه های حضرت فاطمه (س) است
امروز دعای ندبه رو ( که صبح های جمعه برای مناجات با حضرت امام زمان عج خونده می شه) آقای محمود کریمی می خوند که منو پدر خیلی بهش علاقه داریم .
پدر اونجا یه عالمه برای منو تو دعا کرده
پدر ازم خواسته بخوابم و استراحت کنم الان بیاد ببینه بیدارم کلی شاکی می شه پس گل مامان تا پدر نیومده من برم مسواک بزنم و بخوابم .