شب قدر
عزیز دلم امروز مامان کمی خسته و بی حوصله است ، آخه دیشب خوب نخوابیده ؛ چون که دیشب شب قدر بود و مامان داشت دعا می خوند و با خدا حرف می زد .
پدر رفت بیرون ، ولی مامان کلی کار داشت که باید حتما انجامشون می داد . علاوه بر این دوست داشت تنها باشه .
گل مامان بذار کمی از شب قدر برات بگم : اون شبیه که خدا گفته از هزار ماه بهتره ؛ تو ماه مبارک رمضان ( همون ماهی که خدا از بنده هاش خواسته تا مهمون خودش باشند) سه شب وجود داره که یکی از اونها شب قدره ، قرآن خدا تو این شب به پیامبر عزیزمون نازل شده .
خدای مهربون تو این شب توجه خاصی به بنده هاش داره و براش آدم خوب و بد فرقی نمی کنه ، از همه آدمها خواسته تو این شبها از ته دلشون صداش کنندو باهاش حرف بزنند ، می خواد یادشون بیاره که یه روزی همشون نفس در نفس خدا بودند و هنوز هم می تونند بهش نزدیک بشن .
توی این شبها هر کسی یه جوری با خدا حرف می زنه ولی یه سری از اعمال بین همه مشترکه ؛ مثلا بیشتر اونها قرآن رو رو سرشون می گیرند و از خدا به خاطر خطاهشون عذر خواهی می کنند و امیدوار هستند که خدای مهربونشون اونها رو می بخشه ، میگن تو این شب تقدیر یک سال یا شاید هم تمام عمر انسان بوسیله خدا رقم می خوره و به دست نازنین امام زمان ( عج) تایید و امضاء می شه . امام زمان کسیه که همه منتظرند تا بیاد و مشکلات دنیا رو حل کنه .
آخه گل مامان ! دنیای ما پر از مشکله
امام زمان تو دنیای ماست ولی ما نمی تونیم ببینیمش و این خیلی غم انگیزه
اون منتظره تا یه عده آدم خوب پیدا بشن و کمکش کنند تا قیام کنه، می بینی قاصدک مامان هنوز ما تو دنیامون زیاد آدم خوب نداریم
همه مادرها دوست دارند حداقل قاصدکهاشون خوب باشند تا بتونند امام زمان رو یاری کنند ، منم خیلی دوست دارم تو یار امام زمان بشی ! انشاا...
قاصدکم ، مامان برای تو هم خیلی دعا کرده ، تو هم برای آدمهای دنیای مامان از خدا چیزهای خوب بخواه .