مسافر من
سلام مامانی
یلدات مبارک باشه امید شب و روزم
پسرکم! این روزها زیاد حوصله ندارم آخه از ٥شنبه (٢٨ آذر ) تا حالا پدر رفته سفر! می دونی کجا؟؟
کربلا
و من این روزها در انتظار بازگشت مسافرم بی اندازه دلتنگم و بی قرار ! فضای خونمون بدون پدر هوایی برای تنفس نداره ! شبها می مونم خونه مامان جونم یه شبهایی هم خونه عزیز . دعا می کنم پدر بزودی و بسلامت برگرده پیشمون!
این اولین باریه که بعد از ازدواجمون بیشتر از دو روز از پدر دورم!!! دیروز هر کاری می کردیم نمی شد بهش زنگ بزنیم همه خانواده در تلاش بودند تا منو از نگرانی در بیارن ولی نمی شد که نمی شد !!!!
داشتم از غصه می مردم! اما عوضش امروز ٣ ،٤ بار بهم دیگه زنگ زدیم
دیشب خونه خاله مهری دعوت بودیم به مناسبت شب یلدا ،خیلی خوش گذشت ولی جای پدر واقعاً خالی بود اینو همه می گفتند!
تو هم که حسابی خوردنی شدی و با وجود تو همه خوشیشون چند برابر شد