کارهای قاصدک نیم ساله من
سلام شیرین عسل مامان
پسر نازنینم مامان خیلی دلش می خواد تمام لحظاتی که کنار تو هستش رو ثبت کنه ولی واقعا وقت کم میاره ! شرمنده ام قاصدکم
در عوض امروز که 5 شنبه است علاوه بر اینکه از صبح کلی با هم بازی کردیم و خوش بودیم تصمیم دارم وبلاگتم بروز کنم . الان یه ملافه انداختم زیرت و کلی بالش هم دور و برت چیدم و با کلی اسباب بازی تا سرت گرم بشه و از من هم دور نشی تا بتونم به کارم برسم .
عشق آسمونیم ! نمی دونی مامان از اینکه دو روز در هفته پیشته چقدر خوشحاله !
الهی دورت بگردم همین الان داری با صدای بلند می خندی و گاهی هم انگشتتو می کنی تو دهنت و صدایی شبیه یه یه یه از خودت در می آری ! انگار داری دهن کجی می کنی
تو آخر مامانو می کشی از بس که شیرین شدی هزار ا... اکبر
امروز بیشتر می خوام عکس بذارم
خورشیدم از امروز تصمیم گرفته خودش کتاب بخونه
وقتی غذا خیلی خوشمزه باشه کاسه هم ...
بهترین سرگرمی این روزهات
داشتی انگشت پاتو میخوردی تا !! دوربینو بیارم سیر شده بودی
جمعه 31 خرداد با آرشیدا اینا رفتیم عروسی " اولین باری بود که عروسی می رفتی ؛ خیلی هم پسر خوبی بودی و کلی هم نی نای کردی
آرشیدا همونجا تو سالن نمازشو خوند
یه شب هم (3 تیر) با اشکان اینا رفتیم دریاچه چیتگر
بچه ها زیر این فواره ها چه کیفی می کردند !!!
اشکان هم یه آب تنی حسابی کرد
برای اولین بار سرسره بازی کردی ؛ وای که چقدر خوشت اومد !!!
یه روز هم یه دوست مهربون برای تو و
من
یه عالمه هدیه آورد. ( توی اون پاکت که شکل یه پرنده است پر از خوراکیهای خوشمزه بود)
دوستم ! منو قاصدکم می بوسیمت هزار تا
این هم هدیه ما به تو