73 روزه اومدی
سلام عزیزترینم
مامان عاشقت شده خفن
ستاره شبای من کم کم داره بزرگ میشه و همه رو دلبسته خودش کرده ؛ مامان دیگه جای خود داره !! دیوونه دیوونه است !!
رهام دوست داشتنی من وقتی حسابی سر حال و خوشحاله اینقدر بلند جیغ می کشه که سرفه اش می گیره ، اونوقته که مامان دلش می خواد تمام هستیشو فداش کنه !!!
خوابش تقریبا تنظیم شده و دیگه نصف شبها زیاد مامانو اذیت نمی کنه ؛ اما در عوض از ساعت 8 و 9 شب تا 12 و 1 بی تابی می کنه و منو پدر تمام انرژی مون رو می گذاریم تا آرومش کنیم .
پسرکم از شلوغی و سر و صدا زیاد خوشش نمیاد و بعد از اینکه از جاهای شلوغ بر می گردیم 3 ، 4 ساعت می خوابه !
وروجک شیطون بلا وقتی تو گهوارش گریه می کنه مامان زودی بغلش می کنه تا آروم بشه ، وقتی خیلی مامان خسته می شه بابایی می گیره و دوباره بر می گردونه می گذاره تو گهواره و پستونک هم می گذاره تو دهنش ، اونوقت قاصدکم بدون کوچکترین اعتراضی بعد چند دقیقه لالا می کنه ( این یکی از خوش شانسی های پدره که مامانو متعجب می کنه ) !!!
تا یک هفته پیش تو روشنایی کامل می خوابیدیم و قاصدکم تاریکی رو دوست نداشت ،اما دیگه کم کم داریم عادتش می دیم به نور کم ! بابا شب و روزمون قاطی شده بود!!!
اینقدر داشتن قاصدکم باعث خوشحالیمون شده که اصلا دوست نداریم به روزهایی که هنوز تو دنیامون نبود برگردیم (البته به جزء روزهایی که عزیزم تو دلم بود ، که هیچوقت شیرینیش از کام من بیرون نمی ره ) !
قاصدکم ! خاله اقدست چند روز پیش بالاخره موفق شد بیاد دیدنت (آخه خواهر بزرگ مامان تو یه شهر دیگه زندگی می کنه و بخاطر اینکه دخترش الهام هم 18 دی نی نی دار شد نتونست زودتر بیاد پیشمون . اسم نی نی خواهر زاده عزیزم رو محمد طاها گذاشتند ) الهی نامدار باشه !
خاله جون عاشقت شده بود و بخاطر وجودت یه عالمه خوشحال بود !
راستی مامانی ! باران کوچولو دختر دوست مامانی 23 بهمن به دنیا اومد ؛ ایشاا.. خوش قدم باشه !
دیشب پدر زحمت کشید منو شما رو به همراه آقا بزرگ و مامان گلی برد زیارت حضرت عبدالعظیم (ع). این اولین زیارتگاهی بود که بعد تولدت رفتیم . زیارتت قبول باشه فرشته کوچولوی مامان ! بعد هم رفتیم خونه خاله بابایی و بعد شام برگشتیم خونه . عروس خاله بابایی هم تو دلش یه نی نی داره که ایشاا... اردیبهشت ماه دنیا میاد .
حالا بریم سراغ عکسای جدید
مامان قربون دست کوچولوت بشه
همه این عکسها امروز یعنی 26 بهمن گرفته شده اند! داغ داغند !!!
من دوست دارم همش به سمت راست بخوابم و مامانم اون بالش سفید رو زیر بالشم گذاشته تا وادارم کنه گاهی هم به سمت چپ بخوابم !! آخه چرا مامانم راحتم نمی ذاره ؟؟!!
بابا !!! من گرماییم نمی دونم چرا مامانم امروز هوس کرده این سرهمی رو تو خونه تنم کنه منم به سختی تونستم یک ساعت تحملش کنم !
نمی شه که همش موهام فشن باشه ؛ خوب موی صاف یه وری بچه مثبتی هم بهم میاد دیگه ماشاا...
لاحول ولا قوه الا ....