روزهای گذشته
نفس مامان حالت چطوره ؟!
این روزها حسابی شیطون شدی و مامان رو دلبسته این شیطنتها کردی !!!!
تو چند روزی که مامان نتونسته پیشت بیاد یا تو مهمونی بوده یا عروسی؛ یاخسته از کار اداره و در حال استراحت تو خونه , یا مشغول گشت و گذار تو شهر و ....
اما یه عالمه به یادته می دونی که !
نیمه شعبان سالروز تولد حضرت مهدی عج اومد و رفت! من دلم می خواست دقیقا همون شب برات خیلی چیزها بنویسم ولی عزیزم یادته که رفتیم عروسی بعدشم تا ساعت 3 صبح تو خیابونهای تهران چرخیدیم و چراغونی ها رو تماشا کردیم . فردا ناهار خونه مامان جونم و شبش هم رفتیم مولودی (یعنی جشن میلاد حضرت مهدی عج) .
میلادش مبارک باشه و الهی که هر چه زودتر خداوند تصمیم زیبای خودش رو بگیره و اجازه بده خورشید نورانی جمال امام زمان عج تو صبح تاریک دنیای ما طلوع کنه و شما قاصدکها روزهای زیباتری نسبت به ما در کنار اون عزیز منتظر و مهربان داشته باشید ! انشاا....
قاصدکم تو هم آمین بگو !!!
روز بعدش مهمون خونه عمه جونت (عمه رقیه ) بودیم که خیلی هم بهمون خوش گذشت . روزهای بعد هم طبق معمول کار زیاد تو اداره و شبها با پدر گردش و تفریح ؛ صد البته به همراه قاصدکمون .
... . و دوشنبه هم که خبر داری چی شد عزیزم ! مامان بی مقدمه مریض شد و نتونست بره اداره ؛ یادته چقدر گریه می کردم و پدرعاجز شده بود چکارمی تونه بکنه تا مامان حالش بهتر بشه . کمر درد و دل درد به همراه گرما زدگی ، البته به خیر گذشت ولی سفر شمالمون که قرار بود آخر هفته باشه به هم خورد .
و همون روز بعد از ظهر با پدر رفتیم سونوگرافی که .... .
دوستان عزیز اگر مایلید بدونید خدا برامون از آسمون چی فرستاده و قاصدکمون دختره یا پسر منتظر پست بعدی باشید !