دومین سفر من
پدر و مامان دارند منو می برند مشهد زیارت حضرت امام رضا (ع) . الان توی یه چیزی که مامان میگه اسمش قطاره نشستیم و منتظر حرکت اون هستیم . نمی دونم از قطار خوشم میاد یا نه . مامانم که خیلی دلش می خواد بهم خوش بگذره .
الان وقت اذان مغربه و صدای اذان داره روحم رو حسابی جلا می ده .
مامانم بهم سفارش کرده برای همه قاصدکها و مامان باباهاشون دعا کنم .
انشاالله قسمت همه قاصدکها باشه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی