سیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهامسیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

قاصدک دوست داشتنی من رهام

یهانه هایی برای شاد بودن

1390/6/6 13:41
نویسنده : زهرا
669 بازدید
اشتراک گذاری

هستی مامان ! دیروز بهت گفتم فردا که بشه حتما خوشحال خواهم بود ، امروز مامان هزار بهانه قشنگ برای خوشحال بودن داره ! http://s1.picofile.com/file/6396841046/smile04.bmp

اول اینکه پدر می خواد مامانو ببره سفر . همه می دونن مامان عاشق سفره ،عاشق دیدن سرزمین های جدید ! و پدر مهربون تو دلش می خواد مامانو خوشحال کنهدر ضمن پدر خودش هم سفرو خیلی دوست داره  !

 می دونی سفر چیه ؟ دنیای ما خیلی بزرگه ! جاهای زیادی داره که نمی شه همشون رو دید یا اینکه در همه جا بود و هرکسی یه جای مخصوص برای زندگی داره که تقریبا ثابته . ینابراین آدمهای دنیای مامان گاهی وقتها لازمه از جایی که خودشون زندگی می کنند به جاهایی که دیگران هستند بروند - که  این اسمش سفره -

ما دوست داریم با همه آدمهای روی زمین آشنا بشیم؛ آخه هر کسی روی کره زمینی که قبلا نشونت دادم یه جور خاصی زندگی می کنه ! پس لازمه  گاهی بریم پیش بقیه و با دیدن روش زندگی اونها چیزهای خوب و جدید یاد بگیریم که بهتر زندگی کنیم و بیشتر از زندگیمون لذت ببریم .

دلیل دیگر خوشحالی مامان اینه که دیشب مهربانی خدا باران شد و بارید رو زندگی بنده هاش !

                                           

اگر بدونی هوا چقدر لطیف شده ، اگر بدونی درختها چقدر قشنگ شدند ؟!

وقتی بارون می باره دنیای ما مثل بهشت شما می شه ، البته نه به زیبایی اونجا ، ولی برای ما آدمهای این دنیا همین هم کافیه و باعث می شه کلی خوشحال بشیم .  شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

عزیز دل مامان ! وقتی بارون بباره ما اینجا چشمه ها ( یعنی جایی که ازش آب می جوشه ) ،جویبارها،  رودخانه ها، دریاچه ها ، دریاها و اقیانوسهای پر از آب خواهیم داشت . درختهای سربلند ، باغهایی پر از میوه های رنگارنگ ، مزرعه های طلایی ، شالیزارهای سبز و آسمونهای آبی خواهیم داشت !

              ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩                                        ۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

بارون که بباره دیگه انسانها تو دنیای مامان غصه گرسنگی قاصدکهاشون رو نمی خورند .  آره قاصدکم همه این چیزها کلی مارو خوشحال می کنه !

                                                       

امروز که با پدر می اومدیم نگاهم گره خورده بود به مشرق ( جایی که خورشید مهربون صبح که میشه از اونجا میاد تو آسمون زندگیمون می شینه ). آره مامان خورشید گیسو طلا       مثل همیشه اومده بود ولی با کلی نازو ادا !  درخششش از همیشه قشنگتر بود یه دسته از گیسوهای طلایی شو از پشت ابرهای پر باران ریخته بود بیرون ؛ انگار خوب می دونست اینطوری زیبایی دیوانه کننده ای پیدا می کنه ! پدر هم مثل من محو تماشا بود      " آنچنان محو که یک دم مژه بر هم نزدی "  شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

قاصدکم حالا به من حق می دی که خوشحال باشم و بخندم !!؟؟؟ 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ارميا
8 شهریور 90 12:22
خوشحالم كه خوشحالي. مطمئن هستم كه قاصدك هم از خوشحالي تو خوشحال مي شه. چقدر خوشحال تو خوشحال شد.


ممنون دوستم . آره واقعا
امیدوارم تو و جوجه کوچولو هم همیشه خوشحال باشید .