عمه کوچیکه
مهتاب شبهای من سلام
پدر دیروز از سفر اومد من خیلی خوشحالم برات سوغاتی آورده دو تا عروسک یکی دخترونه یکی پسرونه
امشب شب اربعینه ( یعنی 40 روز از شهادت حضرت امام حسین ع ، امام سوم ما شیعیان میگذره)
پدر رفته هیات و عمه مهناز ( عمه کوچیکه ) اومده خونه ما .
عمه مهناز مثل بقیه عمه هات تپلیه ! خیلی هم با احساس و مهربونه از ساعت 8 تا 11:30 شب حرف زدیم ولی هنوز یه عالمه حرف داشتیم و من برای اولین بار دلم می خواست پدر دیر بیاد خونه ! اینقدر بقیه عمه ها که خونه مامان بزرگ بودند بهش زنگ زدند که نگو . ولی ما دوست داشتیم با هم باشیم و صحبت کنیم ! درباره تو هم یه عالمه حرف زدیم ؛ به من که در کنار عمه خیلی خوش گذشت امیدوارم به عمه هم خوش گذشته باشه !!!!
پدر عمه رو رسوند خونه مامان بزرگ و من شروع کردم به ارسال پشت جدید .
پدر زود برگشت و الان روی کاناپه خوابش برده
ساعت نزدیکه ١ بعد از نیمه شبه
شب تو هم بخیر مهتابم !!!!