سیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهامسیب سرخ آرزوهای مامان ، قاصدک رویاهام ، رهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

قاصدک دوست داشتنی من رهام

این روزهای ما

1393/2/2 23:32
نویسنده : زهرا
361 بازدید
اشتراک گذاری

برگ گل یاسم،همه زندگی من، دلیل نفس کشیدنم

سلام

پسرک ناناز من با کارهای جدیدی که هر روز انجام میده نشون میده که داره بزرگ میشه، آقا می شه .

تقریبا بیشتر اعضای بدنتو مثل(موها، چشم، گوش، بینی، دهان و زبان، دست و پا و ناف و زانو) رو می شناسی و نشونشون میدی!            

وقتی بهت می گم رهام کو؟ سرت رو با یه حرکت تند به طرف پایین تکون میدی و اشاره می کنی به خودت !! اگه کسی پیشمون نباشه و ازت بپرسم کجاست ؟ دو تا دستاتو باز می کنی و می گی اِ  (یعنی نیست،نمی دونم کجاست)

٤ ،‌٥ روزه بعد از اینکه از یه به به شیر می خوری اشاره می کنی به بعدی و دوست داری از اون هم بخوری!!

جرات نداریم در تراسو باز بذاریم بدو بدو میری بیرون و از نرده ها میگیری، بیرون رو تماشا می کنی و من دلم هرٍّی می ریزه و نمی دونم چرا احساس می کنم ممکنه از لابلای نرده ها رد بشی و خدای نکرده ... .

خیلی دوست داری بقیه دست بزنند تو هم نی نای کنی!

ماشاا.. اینقدر هم خوشگل نی نای می کنی که  خودم هم تعجب می کنم که اینها رو از کی یاد گرفتی آخه!؟ بیشترش من درآوردیه و خیلی هم هنرمندانه است. Tuzki Bunny Emoticon

وقتی ماشین بزرگ مثل کامیون یا اتوبوس می بینی دو تا دستاتو میگذاری روی چشمات؛ الهی فدات بشم فکر کنم می ترسی.

زیباروی من! هر چی بزرگتر می شی از بازی کردن و گذراندن وقت با تو بیشتر لذت می برم و هر روز هزار بار بیشتر از روز قبل شیفته و دلبسته ات می شم .

    خطوط حیوانات

وقتی نماز می خونیم با یه شیرجه (به قول پدر مثل قرقی) میای مهرو برمی داری فرار می کنی! به همین دلیل معمولا مهرو می گیریم تو دستمون . تو هم یاد گرفتی بعد از اینکه مثلا سجده می کنی و بلند می شی مهرو  می گیری تو دستت !

                                                    خط ستاره

جدیداً هر چیزی دستت میاد رو پرت می کنی.

عاشق ماشین سواری هستی و تا چشمت می افته به ماشینمون اشاره می کنی و می گی دَدَ و بعد هم اگر جواب مثبت نگیری گریه

مامانی هنوز به شیر گاو حساسیت داری و به خیلی چیزهای دیگه! و من با بزرگتر شدنت نگرانتر از قبل میشم . خدا کنه زودتر این مشکل حل بشه!

موهات خیلی بلند شده بود و می رفت تو چشمت .  جمعه با پدر بردیمت آرایشگاه دوست دایی احسان تا کوتاهشون کنیم نمی دونم چرا بر خلاف سری قبل اینبار خیلی ترسیدی و یه عالمه گریه کردی 14.gif تمام بدنت می لرزید الهی بمیرم .

به قدری از دست خودم ناراحت شدم که کلی خودمو سرزنش کردم و تصمیم دارم دیگه نبرمت آرایشگاه حتی اگر موهات گیس بشه مجبور بشم ببافمشون .

تازه اگه موهات خوب میشد دلم نمی سوخت پشت سرت به خاطر اینکه خیلی سرتو تکون دادی خراب شده بعداً عکسشو می ذارم.

تو که عاشق آب تنی هستی حتی بعدش که بردمت حمام زیاد حوصله آب بازی نداشتی! مامان جونم اول صدقه دور سرت چرخوند و آب طلا بهت داد و اسفند دود کرد بعد هم کلی منو دعوا کرد که چرا وقتی دیدم می ترسی نیاوردمت خونه؟؟!؟!؟

از شدت غصه به هرکی رسیدم این موضوع رو براش تعریف کردم تا یا دلداریم بدن یا دعوام کنن!! اینقدر از اون روز تا حالا غصه خوردم که نگو cute sad smiley emoticonتازه هروقت یادم می افته اشکم هم در میاد.

قاصدکم منو ببخش دیگه هیچوقت این اتفاق تکرار نمی شه تکرار نمی شه تکرار نمی شه !!

                                      847152jqzsfug7t2

قربونت بشم آخه این تقویم رومیزی مثلاً هدیه بود.

                       

                                           

تارزان کوچولوی من نه که اسباب بازی نداره مجبوره با این چیزها بازی کنه             

                                       

                   

                    

 

                 

پسندها (1)

نظرات (1)

عاشق باران
9 اردیبهشت 93 15:50
سفربخیر ماروهم دعا کنید ماشالله رهام جان چه بزرگ شده توی این مدت که ندیدمش
زهرا
پاسخ
ممنون عزيزم حتماً دعا مي كنيم