30 روزگی قاصدکم
سلام پاره جیگر مامان
ماهگرد تولدت مبارک باشه نفسم !!
قاصدکم می دونی که :
یک ماهه شدی مهتاب شبهامون!
یک ماهه زندگیمون با وجود تو گلستان شده مامانی!
یک ماهه که شبها تا صبح بیداریم و مامان گاهی وقتها احساس می کنه داره سرپا خوابش می بره ! اما این شب زنده داریها در کنار تو از هزار ساعت رویای شیرین براش خوشمزه تره !
یک ماهه که مامان در اوج خواب آلودگی و خستگی وقتی صدای تو رو می شنوه با اشتیاق چشماشو باز می کنه و خدارو شکر می کنه که هستی و با تمام وجود بغلت میکنه و شیرت میده
یک ماهه که وجودت اینقدر برام ملموس و زنده است که فراموش کردم نه ماه تو دلم بودی و فقط می تونستم باهات حرف بزنم بدون اینکه روی ماهت رو ببینم!
یک ماهه که مامان شب و روزش رو گم کرده و تاریخ و ساعت رو فراموش می کنه ! ولی اصلا براش مهم نیست ! چه اهمیتی داره چندمه برج و ماهه ، چه اهمیتی داره صبحه یا شب !؟مهم اینه که تو هستی و تمام شب و روز منی !!!
یک ماهه که هر دو خانواده وقتی بهمون زنگ می زنند اعتراف میکنند که خیلی دلتنگت هستند و ما الان یک هفته است مهمون مامان جونم هستیم تا دلتنگیشون کم بشه !!
آره مامانی یک ماهه که عمه ها و خاله ها ومامان بزرگ هات دلشون می خواد ما همش مهمون خونه هاشون باشیم!
و یک ماهه که پدر بالاخره باور کرده تو رو داره و کم کم وقتی صدات می کنه عکس العمل نشون میدی
قاصدک من عاشق آب تنیه و وقتی حمومش می کنم یا دست و پاهاش رو می شورم جیک نمی زنه و بعد شستشو آرامش دنیا میاد سراغش و مثل فرشته ها می خوابه !
( این عکس رو بعد از حموم دیروز ازت گرفتم)
الهی مامان فدای اون خوابیدنت
قاصدکم تازگی ها به صداها و نور عکس العمل نشون میده !
قاصدکم صدای مامان رو میشناسه و وقتی براش شعر و لالایی می خونم آروم میشه !
یه روز که با عمه مهناز داشتیم پوشکت رو عوض می کردیم یه دفعه یه جیغ بنفش کشیدی و ما متعجب و مبهوت که آخه یک دفعه چی شد ؟؟؟ دیدیم که چنگت رو انداختی تو موهات و داری با قدرت تمام می کشی و پشت سرش هم جیغ و گریه ؟؟!!
عمه یکی یکی انگشتاتو باز کرد و موهای قشنگت رو از چنگ خودت نجات داد و تو ساکت شدی ؛ الهی بمیرم پوست سرت سرخ شده بود !! و ما کلی به این کارت خندیدیم
یه روز هم در حال گریه پشه بند گهوارتو گرفته بودی و با عصبانیت اینقدر کشیدی که از جاش در اومد !!
وقتی یه کم دیر بهت شیر بدم قهر می کنی ؟! و من التماس می کنم که پسرم بیا باهم دوست باشیم قهر کار قشنگی نیست !
گاهی وقتها اینقدر برای شیر خوردن هول میزنی که شیر می پره تو گلوت و بعدش کلی بد اخلاق می شی و دیگه نمی خوری و چنگ می اندازی به منو خودت ! بهت می گم مامانی من چکار کنم خب آروم بخور !
از ساعت 3 بعد از نیمه شب هر ساعتی بیدار شی دیگه نمی خوابی تا 7 صبح و من دعا می کنم که دیرتر بیدار بشی ! اگر بیشتر از دو ساعت بخوابی دلم برات تنگ میشه و سعی می کنم بیدارت کنم و تو کلی طول می کشه تا چشمای نازتو باز کنی ! همه می گن به عمه معصوم رفتی چشماتو باز نمی کنی تا خوابت نپره !