لذت خوندن شعر
شبت بخیر عشق اساطیری مامان !
امروز یه سری زدم به هشت کتاب سهراب سپهری و چند تا از اشعار قشنگش رو مرور کردم .
میدونی قاصدکم بعضی از آدمای دنیای مامان حرفهاشون رو متفاوت تر از بقیه به زبان می آرند و به یک شکل زیبا و آهنگین اونهارو بیان می کنند . گاهی هم افکارشون رو می نویسند "یعنی کاری می کنند که اونها ماندگار بشن و قابل استفاده برای دیگران " به این آدمهای هنرمند می گن شاعر .
(سهراب هم یکی از اون آدمهای هنرمند بود که سالهاست برگشته پیش خدای مهربون !! ولی نوشته هاش تو دنیای مامان باقی مونده و ما ازخوندن اونها کلی لذت می بریم !!)
مثلا یک قطعه از شعر اهل کاشانم ( در مجموعه صدای پای آب ) که من خیلی با خودم زمزمه اش می کنم اینه :
... و خدایی که در این نزدیکی است لای این شب بوها پای آن کاج بلند رو ی آگاهی آب روی قانون گیاه
یادم میاره که خدا همیشه و همه جا هست .
و یک قسمت دیگه :
.... هر کجا هستم باشم ، آسمان مال من است
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است
.....
من علاقه زیادی به شعرهای سهراب ، حمید مصدق ، حافظ و .... دارم .
یه زمانی خودم هم شعر می گفتم و الان یه دفتر شعر دارم . شاید در آینده چند تا از اونها رو برات یادداشت کنم .
با خاله فاطمه که خاله بزرگتر شماست شعرهارو از حفظ می خوندیم مثلا کافی بود یکی از ما یه بیت بخونه حتما نفر دوم اونو ادامه می داد ! الان چون خیلی پیش هم نیستیم دیگه اینکارو هم فراموش کردیم !!!! آخ اگه بدونی شعر خوندن با خاله چقدر لذت بخش بود !!!!!