یه جشن تولد دیگه
صدایی از طرف خدا آمد ، آیا آماده سفر شده ای !!؟؟ کودک پاسخ داد آری خدای مهربانم ، اما دوری از تو را چگونه تاب آورم ؟؟؟
در این سفر فرصت بیشتری برای با من بودن خواهی داشت !!! این پاسخ خداوند به سوال کودک بود !
و کودک با دلهره ای توأم با اشک پا به دنیا نهاد و در آغوش یه فرشته به اسم مادر جا گرفت
سلام هستی مامان
دیشب شب و امروز روز تولدمه ؛ پدر برام سنگ تموم گذاشته بود مامان از بودن در کنارش خوشحال و خوشبخته و بک دنیا ازش ممنون
مامان بزرگ دیشب کلی برام هدیه آورد عمه های مهربونت همشون امروز یادم کردند ؛ همینطور خانواده خودم و دوستهام ، همشون رو خیلی دوست دارم
الان فقط یه پر پرواز کم دارم تا از خوشحالی پر بگیرم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی