یک ماه تا تولد ...
پادشاه سرزمین قلبم سلام
یازدهمین ماهگرد تولدت هزار بار مبارک باشه عشقم !
خورشیدم، ماهم، مهتابم! روزها و هفته ها و ماههای در کنار تو بودن آنقدر برایم لذتبخش و زیبا بودند که گذر زمان را حس نکردم. و دوست ندارم روزهای بی تو بودن را به خاطر آورم.
باورم نمی شه یازده ماه ترا درآغوش گرفتم ، بوییدم و بوسیدم. باورم نمی شه اینهمه خوشبختم!
خدا رو شکر که توهستی، همیشه باش، در کنارم باش، در آغوشم باش تا آغوشم با تو آغوش مادری عاشق و بی تاب بشه.
بخند، شیطونی کن، جیغ های خوشحالی بکش تا مامان روز بروز مجنون تر بشه!
من چه خوشبختم که تو هستی! ضربان قلبم!!!
قاصدکم ! رهام نازنینم ! 20 ماه از روزهایی که با تو همنفس شدم می گذره ، 9 ماه در وجودم پرورش یافتی و من برایت یک دنیا لبخند و نوازش ذخیره کردم ! صدها کتاب ؛ قصه و شعر از بر کردم و 11 ماه در کنارت با عطر نفسهایت ؛ عشق را زندگی کردم.
ترا اندازه گلهای نیلوفر، ترا مثل اقاقی ها ، به قدر لاله و شب بو ؛ ترا اندازه خورشید عالمتاب می خواهم
دوست می دارم
چند تا از عکسهای سفر به زنجان
تو خونمون موقع بازی با لوگوهات
بدون شرح
یه روز رفتیم خونه عمو محمود . آرشیدا برات سنگ تموم گذاشت!
بله بله چشمم روشن
با ماشین آرشیدا رانندگی هم کردی
****
پسرکم الان ساعت 12:45 شبه و تو لالا کردی کمی هم ناخوش احوالی ! سرفه می کنی ؛ آب ریزش بینی داری و بیقراری !! الهی برات بمیرم .
4 تا دندون جدیدت باهم جوونه زدند ٰ مبارکت باشه زندگیم !
دایی علی و زندایی جون تو راهند و دارند از سفر کربلا بر می گردند ؛ الهی زیارتشون قبول باشه !!!
یکی دو ساعت دیگه می رسند خونه و من هم مثل بقیه اعضای خانواده منتظرم !!!